::. اشک تنهایی .::...از غزل خوانی چشمان پر از ناز تو آه
من فدای رخ زیبای تو ای حضرت ماهدلبر ماهرخِ فتنه گرِ شهر آشوب
یک جماعت شده با طرز نگاهت گمراهجنگ نرم،اسلحه ی مخفی چشمان تو نیست؟
صاحب آلت قتاله ی چشمان سیاهای زلیخای زمان،حضرت زیبای جهان
یوسفت خسته شده در کف تنهاییِ چاههمه گفتیم که بر دلبری ات آمنّا
تو ولی زمزمه ی زیر لبت لا اکراهجان من بر کف و عشقم همه اش تقدیمت
نور چشمم!تو ببین و تو بگو و تو بخواهکار من نیست تحمل، که تو چون معجزه ای
به خداوند، به نقاش ظریف تو پناه
برچسب : نویسنده : aashketanhae9 بازدید : 10