حالمان, بد نیست غم کم میخوریم
کم که نه هر روز کم کم میخوریم
آب می خواهم سرابم میدهند
عشق میورزم عذابم میدهند
خود نمیدانم کجا رفتم به خواب
از چه بیدارم نکردی آفتاب ؟
خنجری بر قلب بیمارم زدنند
بیگناهی بودم و دارم زدنند
سنگ را بستند وسگ آزاد شد
یک شب بیداد آمد داد شد!!
عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام
تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام
عشق اگر این است مرتد میشوم
خوب اگر این است من بد میشوم...
::. اشک تنهایی .::...برچسب : نویسنده : aashketanhae9 بازدید : 169